بانوی عشق

بانوی عشق

سلام به وبلاگ من خوش اومدین
بانوی عشق

بانوی عشق

سلام به وبلاگ من خوش اومدین

زعشقت

ز عشقت آتش گرفتم و سوختم

دگر خنده به لبِ خود دوختم

زعشقت کلامی تازه سر دادم

قلبم رو به تکه سنگی دادم

دنیای دخترونه

دنیای دخترونهـ... 



دختر که باشی دلت بگیره نمیتونی سیگار بکشی چون دختریـ...



دختر که باشی دلت بگیره نمیتونی بزنی بیرون چون دختریـ...



دختر که باشی دلت که بگیره نمیتونی دردتو به کسی بگی از ترس اینکهـ...



فکرنکن دیونه ایـ...


این دنیای دخترانه ماست من این دنیای دخترانه پر غمو با کل دنیا عوض نمیکنمـ...

زمین

از زمین خوردن هایم یاد گرفتمـ...
که هر چقدر بلند شوی وبایستیـ...
باز هم زمین می خوریـ...
یاد گرفتم آخرین ایستگاه همین زمین استـ...
یاد گرفتم اگر چه از خودش باشی ولی باز هم میشکنتتـ...
یاد گرفتم که همین زمین است که خوردت میکند...
نمی گذارد بایستی او جسمت را میگیرد...
پس با او نجنگ که می بازیـ...

دخترک

این منمـ


منم آن دخترک غم گرفتهـ


گوشه اتاق شده دوست منـ


دیوار های اتاقم سیاه شدند


غذایم شده هوا


کش موهایم شده زباله های زمینـ


اما روزی میرسد


روزی میرسد که غذایم کباب لذیذ خواهد شد


لباسهایم براق تر از لباس پرنسس ها


موهایم را با کش عروسکی خواهم بستـ


گوشه تاریک وسیاه اتاق خداحافظـ


من امیدم را به دست آوردمـ


میخواهم منی جدید شومـ